مقیم و مسافر
کسی که میگریزد از گمشدن نمی ترسد
جاده
نقطه ی شروع
از هیچ کس نبودن خسته ام
۲
پسندیدم
۰ نظر
اگنس ••
دوشنبه ۱۸ مهر ۰۱
۱۷:۲۷
نظرات (۰)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در
بیان
ثبت نام
کرده اید می توانید ابتدا
وارد شوید
.
نام *
پست الکترونيک
سایت یا وبلاگ
پیام *
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
کد امنیتی *
ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته میشوند
نظر بصورت خصوصی ارسال شود
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک میباشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد
اخطار!
دنبال کنندگان
۴۰ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
خلاصه آمار
آخرین مطالب
قصه من از کجا شروع شد؟
ناامیدی مطلق ،اشک در راهرو دانشکده و اتاق معاون دانشگاه
از هیچ کس نبودن خسته ام
حافظ
جادوی زیستن
شعر بخونیم
به خودم آمدم انگار تویی در من بود / این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود
نمیدونم
پناه بر نوشتن
دیشب
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۲
( ۱ )
مهر ۱۴۰۱
( ۲ )
تیر ۱۴۰۱
( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱
( ۱ )
فروردين ۱۴۰۱
( ۲ )
اسفند ۱۴۰۰
( ۱ )
بهمن ۱۴۰۰
( ۱ )
دی ۱۴۰۰
( ۲ )
آبان ۱۳۹۹
( ۲ )
مهر ۱۳۹۹
( ۲ )
شهریور ۱۳۹۹
( ۲ )
آبان ۱۳۹۸
( ۱ )